خاتونیسم

خاتون و پسران

خاتونیسم

خاتون و پسران

اسمانم را در اغوش بگیر 

در جیب شلوارت بگذار

هرشب از جیبت به من ستاره ای بده 

ارزوهایم رو 

در جیب دیگرت بگذار

و هرشب

قبل از قصه از جیبت 

برایم ترانه بساز 

و با دستانت

پاک هایم را روی هم بگذار

و صبح با نفس هایت 

به چشمانم جان ده

و از کوله پشتی ات

خورشید را در اسمانم قرار بده 

من إز شهری میایم

که طراوت رازقی

تکراری شده 

چشای امپراطور شهر

خسته إز پر کردن دریاچه ی خشک

دلم را به کدام دریا بزنم؟!

قصدم رنجاندنت نیس نازنین

شب و روزت را نشمار

از شلوار راحتی شما

و یا شاید خاموش شدنِ آباژورِ بغل تخت

وبوی نعنا و خمیر دندان و دهانتان

یا شایدم منتظر سرد شدنِ چایی شیرین صبحانه باشید

و آرواره هایتان هنوز خواب است

و حال جویدن نون پنیر را نداشته باشد

صدای بوقِ فر

و بوی پای سیبی برای عصرانه

همه چیز ملومه حتی بیشتر از رنگ خورشید

مهم نیس کی یا کجا

یا چه فصل

شربت البالو و استخر روباز میخواهی

یا خیال سعداباد و شیرکاکائو داغ داری

تنها مراقب باش

شربت البالویت را با نون پنیر و خمیردندان نخوری

مراقب باش با شلوار راحتی به سعداباد نری

ارواره هایت در فر نپزد

و مثلِ تنت بوی کلر نگیرد

روزو شب رو نشمار تنها

روی صندلی پدرت لم بده

فصل هارا بر بزن 

 به هگل و سیگار برگت فکر کن

و فکر ملوانان مرده را به تختت ببر

و مراقب باش

قهوه ات سر نرود

 

قصدم رنجاندنت نیس نازنین

شب و روزت را نشمار

از شلوار راحتی شما

و یا شاید خاموش شدنِ آباژورِ بغل تخت

وبوی نعنا و خمیر دندان و دهانتان

یا شایدم منتظر سرد شدنِ چایی شیرین صبحانه باشید

و آرواره هایتان هنوز خواب است

و حال جویدن نون پنیر را نداشته باشد

صدای بوقِ فر

و بوی پای سیبی برای عصرانه

همه چیز ملومه حتی بیشتر از رنگ خورشید

مهم نیس کی یا کجا

یا چه فصل

شربت البالو و استخر روباز میخواهی

یا خیال سعداباد و شیرکاکائو داغ داری

تنها مراقب باش

شربت البالویت را با نون پنیر و خمیردندان نخوری

مراقب باش با شلوار راحتی به سعداباد نری

ارواره هایت در فر نپزد

و مثلِ تنت بوی کلر نگیرد

روزو شب رو نشمار تنها

روی صندلی پدرت لم بده

فصل هارا بر بزن 

 به هگل و سیگار برگت فکر کن

و فکر ملوانان مرده را به تختت ببر

و مراقب باش

قهوه ات سر نرود

 

صدای هوهو صدای ترس

از آن سوی آیینه

باز گوش هایم را کر کرده است

سمفونی ترس....

نمیدانم چه کسی آن سوی آیینه 

این سمفونی را به عهده گرفته است

سمفونی که حالا با آواز زنی که بیشتر واژگان ژ ق و ب آغشته شده است

کاش یکی از جماعت ویلن زن قید نواختن را بزند 

و به من بگوید اینجا چه خبر است 

چرا چنین صداهایی برپا است

یاد شب گذشته می افتم...چیزی یادم نمیاد از شب گذشته

پووووف بازم معمای جدید اضافه شد

دیشب چه شد 

دیشب برایم مهم نیس

تنها دلم میخواهد بدانم چه خبر است؟

زن خسته نمیشود از اپرای طولانی؟


-----------------------

مرا در توییتر دنبال کنید @khatoooooon