حال من از مرزی گذشته که با نوستالوژی آروم شم
حال من جوری تجاوز کرده
که با تلقینم درست نمیشه
بدجوری خرابم
بدجوری داغونم
انگار زلزله 10ریشتری به فاصله یک کیلیومتری از زمین اومده
بدجوری خرابم که دیازپام و انواع دیاز ها مرحم نیست
جوری خرابم که آغوش مردانه مقابل تخریب شدنم پای مقاومت نداره
داغونم به شکلی که لب های گوشتی ات نمیتواند لب هایم را به بازی بگیرد
کاش وقتی همه چیزو ازم گرفتی مرگ تدریجی رو جا نمیزاشتی