خاتونیسم

خاتون و پسران

خاتونیسم

خاتون و پسران

داستان

داستانِ یک خیانت

داستانِ وختی که میبینیو میپرسی چیت کمتره

داستانِ وختی که دوس داری شاهرگشو بزنیو خونشو بمیکی

داستانِ وختی که

خونِ یارشومیخوای ببینی

داستان

داستان

همین

فراموشی...بلاتکلیفی

او مرا فراموش کرد

بنا بر فراموشی بود

خطِ یکی مانده به آخر

پرده ی آخر

قرار بر ترک صحنه بود

باری رو دوشم گذاشته شده بود

باری که در یک خط و چند لغت خلاصه میشد

باری که نت هایِ پیاپی پیانیست به پیشوازش آمده بودند

استقبال

یا پیشواز

فرقی ندارد

تنها برایم به معنای بلاتکلیفه

پرده را بکش