خاتونیسم

خاتون و پسران

خاتونیسم

خاتون و پسران

عطر سبل
نزدیک کاج 
شبانگاه میان کاج های حیاط بغلی
عطر سنبل میامد نزدیک کاج
معنای زیستن میداد ب کاج
عطر سنبل
سنبلی وجود نداشت
اما عطر سنبل امید کاج بود
کاج نقاشی سنبل را کشید
از عطر سنبل خواست ب نقش نمره دهد
عطر سنبل پوزخندی زد و گفت
تو مرا باور داری نادان؟
کاج ب عطر سنبل جوابی نداد
نقاشی را بر بدنش الصاق نمود
عطر سنبل میگذشت از نقش خود
هروز میگذشت
شبانگاهی باغبان برخواست 
دید درخت کاجِ پیر مرده است
حرفی نداشت برای کاج
عطر سنبل در فضا پخش شد 
باغبان محو عطر شد و کاج پوسید
گذرم افتاد به باغِ بغلی
باغبانی کنار کاج لم داده بود
باغبان مثل همیشه نبود
باغبان مثل درخت از بن کنده شده بود
درخت نقش سنبل را بر بدن الصاق نمود
اما محل الصاقی در بدن باغبان نبود

چرت و پرت

مینویسم

برایت

برایِ تو

برایِ تو که از دست داده ام

برایِ تو که به باد رفی

مینویسم برایت

برایِ تو غرورِ عزیزم

داستان

داستانِ یک خیانت

داستانِ وختی که میبینیو میپرسی چیت کمتره

داستانِ وختی که دوس داری شاهرگشو بزنیو خونشو بمیکی

داستانِ وختی که

خونِ یارشومیخوای ببینی

داستان

داستان

همین

فراموشی...بلاتکلیفی

او مرا فراموش کرد

بنا بر فراموشی بود

خطِ یکی مانده به آخر

پرده ی آخر

قرار بر ترک صحنه بود

باری رو دوشم گذاشته شده بود

باری که در یک خط و چند لغت خلاصه میشد

باری که نت هایِ پیاپی پیانیست به پیشوازش آمده بودند

استقبال

یا پیشواز

فرقی ندارد

تنها برایم به معنای بلاتکلیفه

پرده را بکش

به مانیتور نگاه میکنم

نگاه میکنم

یه سری چیزا جا مونده

که مثه جلاده برایم

یه سری حرفایی که اشک مردهم در میاره

یه سری حرفایی که کوهم میلرزونه

یه حرفایی مثه حرفایی مثه اولین باری که صدای سازتو شنیدم

میخوام برم کوه....

یه حرفایی مثه اولین بار شنیدن صدات

یه حرفایی مثه وقتی که گفتی دلم برات تنگ میشه

یه چیزایی مثه نارحتیت برای برنامه ی خوابم

یه چیزایی مثه صدای خستت که غزلِ سعدی را شرمنده کرد

آسوده خاطرم که تو در خاطرِ منی....

یه چیزایی مثه حساسیتت روسیگار

یه چیزایی مثه کوتاه کردن موهام

یک چیزایی مثه شیوه ی نهنگی

یه چیزهایی مثه...

مثه وقتی که مرد گریونه

مثه وقتی که کوه لرونه

مثه خط قرمز روی سیگار

مثه میزِ بیلیارد....

مخاطب:م ال.ب